تَرَک بر پیشانی نظام سلامت کشور
?مواجهه طرح تحول سلامت با بحرانهای مالی و اختلاف وزارت بهداشت با بیمههای اجتماعی، به تشدید واکنشها و بیانات فعالان و مسئولان مختلف این حوزه منجر شده است.
در هفتههای گذشته، انتقادات دکتر کبیر نسبت به طرح تحول سلامت، نهتنها به تضعیف موضع وزارت بهداشت منجر نشد بلکه سازمانی که وی ریاست آنرا به عهده داشت(سازمان بیمه سلامت) با تصویب مجلس به وزارت بهداشت انتقال یافت و وی را در سکوت محض فرو برد.سازمان تامین اجتماعی نیز که بهجهت جبران هزینههای تحمیلشده از سوی طرح تحول گاه مجبور به فروش داراییهای خود و گاه اخذ وامهای سنگین شده است، این بار تحت فشار قطع خدمات دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به بیمهشدگان، مدیرعامل آن ناچار به واکنش شده است.مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی سرانجام سکوت رسانهای خود را شکست و به واکنش تند نسبت به این موضوع روی آورد؛ وی طرح تحول سلامت را “چاه ویل” خواند که انتها ندارد و تمام اموال سازمان را خواهد بلعید.پس از آن، دکتر پزشکیان نائب رئیس مجلس که همواره نسبت به طرح تحول انتقاد داشته است، این بار با لحن تندتری تداوم طرح تحول سلامت را “غیرقانونی” خواند.اما در طرف مقابل، وزیر بهداشت و معاون ایشان(دکترحریرچی) نیز سکوت نکرده و به واکنش متقابل نسبت به هر دوی آنها پرداختند.به نظر میرسد دولت در میانه راه گرفتار شده است؛ از یکسو بیشترین انرژی خود را بر این طرح گذاشته است، میلیاردها تومان برای آن هزینه کرده است و کامیابی دولت در حوزه اجتماعی را به موفقیت این طرح گره زده است؛ ازسوی دیگر بار هزینههای آن، روزبهروز بیشتر میشود و ممکن است دولت توان ادامه دادن آنرا نداشته باشد.درحالیکه مدیران بیمهها در آغاز با لبخند بر لب و نگرانی در دل، این طرح را همراهی میکردند، در ادامه لبخند نزدند و صورت به مدد سیلی سرخ کردند اما امروز دیگر دم حبس کرده خود را رها کرده و فریاد میزنند.در چنین اوضاعی بنظرمیرسد طرح تحول سلامت به کش یا فنر کشیدهشدهای شبیه شده است که دولت دیگر نه توانی برای نگه داشتن یا بیشتر کشیدن آن دارد و نه جراتی برای رها کردن آن.در واقع تصور رهاکردن طرح مذکور هم هراسناک است؛ تعرفههای چند برابرشده و تقاضاهای متورم شدهی جامعه پزشکی، راه برگشتی باقی نگذاشته است. طرح تحول سلامت بجای مهار برخی خواستهها به آنها پاسخ داد و آنها را رسمیت بخشید. زمانی ژرفای پیامدهای این انتخاب روشنتر میشود که به پدیده زیرمیزی بنگریم؛ طرح تحول با دو گزینه روبرو بود: نگرشی قضایی یعنی برخورد با آن بهمثابه امری غیرقانونی؛ و دوم نگرشی کارکردگرایانه یعنی بهرسمیت شناختن نیاز علی آن و افزایش میزان تعرفه برای پوشش و جبران آن بهصورت قانونی.فارغ از هر نوع قضاوت ارزشی، میتوانیم پیامد طبیعی آنرا افزایش هزینههای حوزه سلامت بدانیم.با وجود چنین افزایشی، مبتکران طرح تحول سلامت به دنبال کاهش پرداخت از جیب مردم نیز بودند که دستکم تاکنون در این امر موفق هم بودهاند.با این حال قرار بود بخش زیادی از این هزینههاتوسط بیمهها جبران شود؛ این درحالیاست که بیمههای اجتماعی در ایران در هر نفسی که فرو میبرند، کابوس ورشکستگی را در ریههای خود حس میکنند.
کوتاه آنکه به نظر میرسد که روزبهروز بر شمار مخالفان طرح تحول سلامت افزوده میشود و اگر این وضعیت ادامه یابد ممکن است دولت بیتمایل نباشد که پس از انتخابات، آرام از این طرح عبور کند اما رخدادهای پس از آن، رویای دولت را درهم میریزد.نکته نگرانکننده در این مورد این است که حتی مخالفان سرسخت این طرح نیز از رخدادهای پس از فروافتادن طرح میهراسند.دلخوشی برخی از این مخالفان بهویژه دکتر پزشکیان، به جایگزینی طرح پزشک خانواده با طرح تحول است. اما به نظر میرسد پزشک خانواده که بهصورت پایلوت در مازندران و فارس در حال انجام است نیز حال خوبی ندارند و نامه اتمام حجت اخیر رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز نیز تیر خلاصی به پیکر این طرح جایگزین بود.با توجه به شرایط حاکم بر نظام سلامت به نظر میرسد باید درانتظار روزهای ناخوشایندتر بود.الگوهای موفق جهانی در نظام سلامت که به بیانی ساده، یا دولتمحور یا بیمهمحورند، یک وجه اشتراک مهم دارند و آن “کنترل هزینهها”ست.بزرگترین نقطه ضعف طرح تحول سلامت که آنرا به چاه ویل شبیه میکند نیز بی اعتنایی به هزینههاست.طرح تحول رفتنی است اما مردم خواهندماند و هزینههای بالای حوزه سلامت، تعرفههای چندبرابر، احساس نابرابری شدید پرستاران، تورم انتظارات پزشکان و مردم، بخش خصوصی گسترش یافته و دانشجویان تازه وارد جویندگان طلا..
?یاسرباقری
سیاستگذاری اجتماعی