مقاله عملگرایی، پساساختارگرایی و هرمونوتیک:بررسی شکلگیری گفتمان اجماع و مفاهیم اخلاقی آن
(گزیده نکات؛ اخلاقی و سیاسی هابرمس، فوکو، دریدا، گادامر)
جهت دریافت نسخه الکترونیکی اصل مقاله ،کلیک کنید
جهت دریافت نسخه الکترونیکی ترجمه وتلخیص مقاله ،کلیک کنید
ترجمه و تلخیص: آرزو سهرابی، هادی عظیمینژاد، منصوره محمدنژادفدردی
دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه تهران
Pragmatics, poststructuralism, and hermeneutics:An examination of discursive-consensus formation and its ethical implications
Tina Sikka *
Abstract
In this paper, I examine how Ju ¨rgen Habermas, Jacques Derrida, Michel Foucault, and Hans Georg Gadamer deal with the subject of discursive-consensus formation in their work. I argue that while Habermas’s theory of communicative action provides a comparative benchmark on the subject of consensus, and Gadamer’s work on hermeneutics supports him to an extent, Derrida’s focus on deconstruction and the critique of metaphysics and Foucault’s project of disrupting sedimented discourses present markedly divergent opinions on the subject. As such, I also look at the ethical and political implications of each of their respective positions specific to the issues of consensus, understanding, and dialogue.
The ethical and political: Habermas, Foucault, Derrida, and Gadamer
The question of the ethical and political implications of Habermas’s, Gadamer’s,Foucault’s, and Derrida’s thoughts for democracy and an ethical life is extremely difficult to answer in any definitive way. On a literal level, one could argue that both Habermas and Gadamer are much closer, both in their language and theoretical assumptions, to traditional conceptualizations of an ethically-based democratic polity. Thus, Habermas argues that the objective of his theory of rational communicative action is to reconstruct the Enlightenment- inspired arguments for reason and universalism, in order to save representative democracy from authoritarianism.
Likewise, according to Michelfelder and Palmer, Gadamer’s insistence on ‘‘the preparation for a form of community where the other can be right’’, as well as his constant seeking of unity in understanding through conversation are ‘‘in harmony with the ‘‘ideal of democracy’’ In contrast, Derrida and Foucault do not make any positive use of the traditional discourse of ethics and democracy in their thought. Both theorists attempt to question, subvert, and destabilize the conventional binaries and discourses which characterize modern life—albeit in different ways.
Derrida has actually collaborated with Habermas towards jointly elaborating a global political agenda. Both have stated, in interviews and articles, that American world pretensions must be balanced by a unified Europe and that a skeptical philosophical response to the ‘war on terror’ is necessary to preserve democracy and justice.
عملگرایی، پساساختارگرایی و هرمونوتیک:بررسی شکلگیری گفتمان-اجماع و مفاهیم اخلاقی آن(گزیده نکات؛ اخلاقی و سیاسی هابرمس، فوکو، دریدا، گادامر)
پاسخگویی به پرسش درباره پیامدهای اخلاقی و سیاسی تفکرات هابرماس، گادامر، فوکو و دیدا درباره دموکراسی و یک زندگی اخلاقی به شیوه ای قطعی، بسیار دشوار است. در یک سطح تحت الفظی، می توان ادعا کرد که هابرماس و گادامر هم در زبان و هم در فرضیات تئوریک خود بسیار به مفهوم سازی سنتی یک حکومت دموکراتیک مبتنی بر اخلاق نزدیک تر هستند.
بنابراین، هابرماس ادعا میکند که هدف تئوری اقدام ارتباطی منطقی وی بازسازی مباحثات الهام گرفته از روشنفکری پیرامون منطق و جهان شمولی است تا دموکراسی نمایندگی را از استبداد حفظ نماید. در واقع، می توان ادعا نمود که یک تمایل گروهی به جو عمومی و شرایط لازم برای دموکراسی یک زمینه اصلی از کار هابرماس است. در ارتباط با توافق منطقی، هابرماس ادعا دارد که تجاوز از پول و قدرت در جهان زندگی، از طریق افزایش منافع دولت و شرکت های بزرگ، به صورت جدی دموکراسی، اقدام ارتباطی و اخلاقی و حق حاکمیت مردم را تضعیف می نماید: من به قدرت گفتمان عمومی که موضوعات مربوط به کل جامعه را مکشوف میسازد، ارزشها را تفسیر میکند، به انعکاس مشکلات کمک می نماید، ملاک ها خوب را ایجاد میکند و از ارزش ملاکهای بد میکاهد، ایمان دارم. البته، این نظرات باید در قالب تصمیمات توسط بدنه های تصمیم سازی دموکراتیک، شکل داده شوند. مسئولیت تصمیمات عملیاتی دارای اهمیت باید در یک نهاد حقوقی بنا شود. گفتمانها حاکم نخواهند بود. آنها یک قدرت ارتباطی را خلق مینمایند اما نمیتوانند جایگزین دولت شوند بلکه تنها بر آن اثر میگذارند. این تاثیر به اعطا و بازپسگیری مشروعیت محدود میشود.
بالعکس، با وجه به نظر میشل و پالمر، تاکید گادامر؛ بر آمادگی برای مشکلی از جامعه که در آن دیگران می توانند محق باشند، مانند جستجوی دائم او برای درک متحد از طریق مطالعه، با “ایدهآل دموکراسی” که به معنای مشارکت در چیزی که مصرف هم بستگی را ثابت می نماید، در تناسب است.
ریسر به طور مشابه ادعا می کند که ” برای گادامر، ایده ال دموکراسی این است که نظرات مشترکی درباره این که دیگری احتمالا محق است، هم وجود داشته باشد.
با وجود آن که گادامر به طور قابل ملاحظه ای با هابرماس تفاوت دارد، فلسفه او از نگاه اول کاملاً با آن چه که به صورت سنتی تفکر اخلاقی و دموکراتیک، تلقی می شود، همگام است. با این تفاوت که به عنوان یک پستمدرنیست، گادامر، پشتیبانی از هر وضعیت خاص یا هر فلسفه ای که بر اساس اتکا به یک استدلال باشد وارد مینماید. به علاوه، تأکید گادامر بر یک حقیقت به صورت جمعی تعریف شده، شکل گرفته در همبستگی سنت، آزادی و درک و محدود شده به واسطه یک تعلق قبلی، یک بخش حیاتی از چیزی است که تفکر وی را دموکراتیک و اخلاقی می سازد.” به ندت الزامات طبیعی و نه اجبار های علی تفکر و قصد ما را تعیین نمیکنند. چه بخواهیم، چه عمل کنیم، چه بترسیم، چه امیدوار باشیم و چه نامید شویم، در فضای آزادی حرکت کردهایم. این فضا فضایی خالی از یک لذت انتزاعی در حال تولید نیست بلکه فضای مملوء از واقعیت با آشنایی پیشین است.
در مقابل، دریدا و فوکو در تفکر خود، هیچ استفاده مثبتی از گفتمان سنتی اخلاقی و دموکراسی نکردهاند. هر دوی این تئوریسینها تلاش نمودهاند که گفتگوهای مرسومی که زندگی مدرن را ساختاردهی میکنند به شکلی متفاوت در معرض تردید، سرنگونی و بی ثباتی قرار دهند. به این دلیل و به خاطر اینکه آنها جایگزین تفکر مدرن با هر گزینهای پایدار دیگر را رد نمودهاند، فوکو و دیدا اغلب به دلیل دفاع از” یک پوچگرایی هرمونوتیکی غیر قابل دفاع” که عاری از هر مبنای سیاسی و اخلاقی برای رفتار است، مورد انتقاد قرار میگیرند.
بر اساس این انتقادات، به عقیده بارت متدولوژی های فوکو و دریدا، جمعی از موارد منفی، یک پوچ گرایی مشخص، لذت از تخریب و ساختارشکنی و تأکید بر بیمعنایی را نشان میدهند. موضع دریدا ناممکن بودن درک قطعی مفهوم”سنجش ناپذیری ریشه ای” وی و عبارت اغلب ذکر شده از وی مبنی بر اینکه”چیزی خارج از متن وجود ندارد” باید مانع از هر زندگی سیاسی یا اخلاقی شود. در مقابل این، من و بسیاری دیگر احساس میکنیم که فلسفههای دریدا و فوکو به شکل صعب العلاجی ناامیدکننده و پوچگرا نیستند، بلکه میتوانند پویا، سیاسی و اخلاقی نیز دیده شوند.
تفکرات فوکو در عین اینکه نسبت به دانش مسلط و ادعاهای درست، بدبین هستند، ظرفیت بیان جایگزینهایی را که اگر چه نرمال نیستند اما به صورت یکسانی دموکراتیک، آزاد و اخلاقی هستند، حفظ نموده است. کارهای فوکو بر روی “اخلاق خویشتن” و “مقاومت در برابر قدرت” نشان میدهد که تفکرات او چگونه در تحول سازنده اعمال شده اند. اخلاقیات فوکو یا مراقبت از خویش، شامل موضوعات سیاسی فعالی هستند که در جامعه ای با آزادیهای مدنی مطرح می باشند.
مراقبت از خویشتن، همواره مصلحت دیگران را نیز در بر دارد. این امر، همچنین به رابطه با دیگران به حدی که مراقبت از خویشتن، یک فرد شایسته را تسلیم بر عهده گرفتن مقام و جایگاهی در شهر، جامعه یا در روابط بین فردی نماید، اشاره دارد. من فکر میکنم که فرض تمام این اخلاق، این بوده است که کسی که به درستی به خودش توجه می کند، خود را می یابد و به واسطه این شناخت، به درستی در روابط خود با دیگران رفتار مینماید. شهری که در آن هر کس درباره شناخت خودش دغدغه داشته باشد شهری است که به درستی کار خواهد کرد و اصول اخلاقی پایداری را در خود خواهد یافت.