مدلهای خطمشی گذاری- مدل سیستمی16: خطمشی به عنوان بازده سیستم
مدل سیستمی: خطمشی به عنوان بازده سیستم
جهت دریافت مطلب کلیک کنید
بخش شانزدهم:
مدل سیستمی: خطمشی به عنوان بازده سیستم
در این دیدگاه خطمشیگذاری به مثابه یک سیستم در نظر گرفته میشود که ورودی آن مسائل عمومی و خروجی آن خطمشیها هستند. نیروهایی که در محیط، سازمان یافته و روی سیستم خطمشیگذار اثر میگذارند به عنوان درون دادهای سیستم در نظر گرفته میشوند. محیط به شرایط یا وضعیتی اطلاق میشود که در داخل تشکیلات و محدوده سیستم نباشد ولی با آن مرتبط باشد. بازده سیستم، منابع تخصیص یافته به صورت تصمیمات و اقداماتی است که به صورت خطمشی پدیدار میشوند.
دادهها: | فراگرد: | بازدادهها: |
Ø انتظارات
Ø نیازها Ø منابع Ø حمایتها |
Ø خرده سیستم سیاسی | Ø اقدامها
Ø تصمیمها Ø خطمشیها |
نظریه خطمشی در قالب سیستم در جامعه اشاره به یک مجموعه از نهادها و فعالیتهای قابل شناسایی دارد که نیازها را به تصمیمات معتبری که نیازمند پشتیبانی تمامی قشرهای جامعه باشد تبدیل مینماید. سیستم قادر به جوابگویی به نیروهای اطراف خود بوده و این امر را به خاطر حفظ خود انجام میدهد.
هر سیستمی انواع مختلفی از نیازها را جذب میکند که بعضی از آنها با یکدیگر سازگار نیستند. برای آنکه بتوان این نیازها را به باز دادهها تبدیل کرد سیستم بایستی توافق طرفهای ذینفع را جلب و آن را به صورت قوانین منظور نماید.
23- مدل رضایتبخش
مارچ و سایمون با ارائه مدل رضایتبخش تصمیمگیری را از جنبه رفتاری مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. بر اساس الگوی سایمون کیفیت رضایتبخش، مهمترین کیفیتی است که تصمیمگیرندگان به طور واقعی به آن دست مییابند. تصمیمگیرندگان بدیلهایی را انتخاب خواهند کرد که اهدافشان را در حد رضایتبخشی محقق سازد. فرضیههای اصلی مدل رضایتبخش در واقع جستجویی است برای گزینهها بر اساس موارد زیر:
- جستجوی راهکارها بر مبنای عملکرد گذشته بوده و ارزیابی آنها بر مبنای درجه رضایتبخشی خواستهها صورت میگیرد.
- زمانی که معلوم شده هیچ راهکاری ارضاکننده نیست، جستجوی مدیر ادامه پیدا کرده و بدیلهای جدید مطابق سطوح مختلف رضایتبخشی و خواستههای جدید ارزیابی میشود.
- رفتار خطمشیگذاران شیوه رضایتبخش در جستجوی وسایل پویاتر برای دستیابی به پیامدهای خطمشی پویا ممکن است با کمتوجهی به ابتکار، خلاقیت و نوآوری مشخص شود.
نارسایی عمده این روش تصمیمگیری زمانی روشن میشود که سؤال کنیم بر اساس چه ضوابطی سطح رضایتبخش معین میشود و چه کسی آن را معین میکند؟ بحث مارچ و سایمون بر این فرض مبتنی است که تواناییهای عقلی انسان مستقیماً تحت تأثیر ارزشهای اجتماعی، اوضاع و عملیات گذشته، دانش، تجربه عادات و غیره است که به تصمیمگیرنده مربوط میشود. رفتار انسان در جهت خردگرایی است، ولی این خردگرایی محدودیتهای خاص خود را دارد.
با توجه به مفروضات الگوی رضایتبخش مدیر به جستجوی یک گزینه یا بدیل میپردازد. به طوری که در وضعیت حاضر رضایت او را حاصل کند. اما اگر بعد از مدتی معین، جستجو برای یافتن بدیل موفقیتآمیز نبود، مدیر سطح انتظارات خود را پایین میآورد.