بررسی تسهیلگری اسلام در جهت تحقق اقتصاد دانشبنیان
نگرشی جدید به بخشی از بستر نهادی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
برساختهای به نام اقتصاد دانشبنیان در دهههای اخیر در بین دولتمردان، کنشگران اقتصادی و دانشگاهیانِ علاقمند به مباحث توسعه اقبال فراوانی را به خود معطوف کردهاست و صرفنظر از برخی چالشهای نظری، ریشه در درکی عمیق از اهمیت دانش در خلق ارزش اقتصادی دارد.
این مقاله بر آن است تا با نگاهی نهادگرایانه به اقتصاد، به کندوکاو ظرفیتهای دین مبین اسلام در جهت کارکردهای اساسیِ اقتصاد دانشبنیان (به خصوص در عرصهی نهادهای غیر رسمی و فرهنگی) بپردازد. بدین منظور ابتدا یک تعریفِ منقح عملیاتی برای اقتصاد دانش بنیان برگزیده شد که در آن به صراحت به کارکردهای اقتصاد دانش بنیان اشاره شده باشد؛ چهار کارکردِ اصلیِ یک اقتصاد دانشبنیان عبارتند از: تولید دانش، جذب (کسب) دانش، انتشار دانش و بهکارگیری دانش
1. تولید دانش: بخش نخست یک اقتصادِ دانشپایه، قسمت تولید دانش و فرآیندهای آن است. در این مرحله مراکز تحقیقاتی، دانشگاهها و….، دانش را تولید میکنند. محصول این قسمت اغلب در چارچوب مقالات علمی، امتیازهای ناشی از ثبت اختراعات و امثال ذلک میباشد.
2. کسب دانش: در قسمت دوم دانش توسط منابع داخلی مانند سازمانها، بنگاههای اقتصادی و همچنین دفاتر خدمات فناوری (مانند دفاتر حقوقی فعال در زمینهی انتقال دانش و فناوری یا دفاتر خدمات مهندسی) عمدتاً از منابعِ خارج از کشور کسب میشود.
3. انتشار دانش: انتشار دانش، قسمت سومِ یک اقتصادِ دانشپایه را تشکیل میدهد. که عمدتاً به مدد فناوری اطلاعات و ارتباطات صورت میگیرد.
4. بهکارگیری دانش: بخش چهارم یک اقتصاد دانشپایه، فرآیندهای بهکارگیری دانش است. گسترش آموزش و تحقیقات علمی محض، به تنهایی برای ارتقای سطح توسعه یافتگی کافی نبوده و پیشرفت علمی واقتصادی، مستلزم کاربردی شدن دانش پیشرفته در متن زندگی اقتصادی، بویژه در فرایند جهانیشدن، تولید و تجارت است. (ناظمان و اسلامیفر، الف1389، ص186)
در این مقاله هر یک از چهار کارکردِ فوق با استفاده از نصوص اسلامی مورد مداقه قرار گرفتند.
بدیهی است که چهار کارکرد فوق باید توسط انسانها به انجام برسد یا مدیریت شود. و انسانها برای انجامِ شایستهی این وظایف به یک بستر نهادیِ1 برانگیزاننده نیاز دارند.
در حال حاضر بانک جهانی پروژهی گستردهای را به نام دانش برای توسعه تعریف کردهاست که هدف آن به کار بردن و استفاده از دانش برای کمک به توسعهی کشورهای مختلف است. این سازمان بینالمللی نیز دورهی جدید را اقتصاد مبتنی بر دانش نامیده است و در آن سیستم نهادی و اقتصادیِ مشوّقِ استفاده از دانش و کارآفرینی، یکی از محورهای چهارگانهی مورد تأکید است. (سوزنچیکاشانی،1390، ص20)
به عبارت دیگر از بین انبوهِ تأثیراتی که دین میتواند بر اقتصاد داشته باشد ما صرفاً بر نهادهایغیررسمی2 به عنوانِ برانگیزانندهی عاملِ انسانی و همچنین نظام بخشِ برخی روابط غیررسمی3 در جهت تحققِ اقتصاد دانشبنیان متمرکز میشویم. بدون شک در کشوری که حدود نودوپنجدرصد مردم دین مشترکی دارند و قسمت قابل توجهی از این گروه به اعتقاداتشان پایبندند، استفاده از ظرفیت دین به منظور تشویقِ دانشگران در چهار کارکرد فوق بسیار مفید است. شهید مطهری در این باب بیانِ زیبایی دارند: پیغمبران برای دو کار آمدند؛ اولاً اینکه بشر را به مصالح اجتماعی رهنمایی میکنند و در ثانی (که این دومی شاید مهمتر است) او را موظف میکنند و یک قدرتی بر وجودش مسلط میکنند به نام ” ایمان ” که به حکم این قدرت، آن مصالح اجتماعی را که به حکم وحی یا به حکم عقل و علم، تشخیص داده اجرا کند. (مطهری، 1375) پیشرفت علمی، نیز همچون سایر مهمات بشری، احتیاج به نوعی ایمان دارد چون کار علمی علاوه بر شیرینی دشواری هم دارد و فداکاری می خواهد و این فداکاری به پشتوانهی ایمان است (دیدگاههای رهبر انقلاب پیرامون علم و فناوری، 1389)
بارها گفتهشدهاست اغلب فرهنگ سازمانی مسئول نقائص در تسهیم و انتقال دانش در سازمانها (به مثابهی واحدهای خُردی که در نهایت به اقتصادِ کلانِ دانشبنیان شکل میدهند) است لذا مدیریت دانش باید وظایف خطیری برای تغییرِ فرهنگ سازمانی انجام دهد (فایرستون، الروی، 1387، صص20-21) و صاحبان این سطور معتقدند در جامعهی ما، ارشادات مذهبی و کلام معصومین علیهمالسلام میتواند تسهیلگرِ این تغییر مهم باشد. به بیان سادهتر و به عنوان تمثیل؛ دین میتواند انگیزهی لازم را برای به اشتراکگذاری دانش بین افراد یک کارخانه فراهم کند. به این ترتیب دانشگران با خداوند متعال معامله مینماید و مطمئن هستند که نه تنها دانشش نقصان نمییابد بلکه خداوند دانششان را مضاعف خواهد نمود. (روم:39)4 و روزیشان را تکفل نموده در صورتیکه در غیاب دین همان افراد ممکن است از دانش و تجربهیشان به عنوان اهرمی برای چانهزنی به منظور نیل به قدرت بیشتر استفاده کنند. (زارعی متین، 1388، صص341-366) البته از این دست مطالب فراوان است که علاقمندان میتوانند به متن اصلی مقاله که لینک آن ذیلاً آمدهاست رجوع نمایند
در نهایت روشن گردید که اقتصاد اسلامی یک اقتصاد دوستدارِ دانش میباشد و در این راستا تشویقها و تجویزهای فراوانی دارد و به خصوص گریزگاههای زیبایی از تنگناهایِ فرهنگی که مدیریت دانش و اقتصاد دانشبنیان با آن روبهروست ارائه مینماید. خوشبختانه با اتکا به اسلام عزیز میتوان یک گام به پیش برداشت و ادعا کرد که بسط روحیهی پرسشگری، تفکر و نقّادی توسط اسلام میتواند در حرکت از جامعهی اطلاعات بنیاد به جامعهی دانشبنیاد (در معنای دقیقِ کلمه) که میتوان آن را حکمتبنیان نیز نامید مفید است.
اصولاً برخی از فلاسفهی علم معتقدند توسعه دانش بنیان از مفاهیمی است که در جوامع غربی و جامعهای مثل ما به درستی شناخته نشده است. میان داده5، اطلاعات6 و دانش7 یا معرفت تفاوتهای زیادی وجود دارد. آنچه که تحت عنوان جامعه دانشبنیان یا دانش محور در کشورهای غربی رواج یافتهاست عمدتاً ناظر به بسط فعالیتهای مربوط به پردازش اطلاعات است. در واقع آنچه در ادبیات غربی دانشبنیان نامیده میشود در حقیقت اطلاعات بنیان یا داده بنیان میباشد و مقصود آن است که ظرفیتهای جوامع غربی برای پردازش دادهها و اطلاعات به برکت بانکهای اطلاعاتی بسیار پرحجم و سیستمهای محاسباتی با قابلیتهای گسترده، افزایش بسیار زیادی پیدا کردهاست. (پایا، ب1389، ص17) صاحبان این سطور را عقیده بر آن است که بسط روحیهی پرسشگری، تفکر و نقّادی که مورد عنایت اسلام نیز هست میتواند در حرکت از جامعهی اطلاعات بنیاد به جامعهی دانشبنیاد (در معنای دقیقِ کلمه) مفید باشد و شاید بیجهت نباشد که چنین جامعهای را حکمت بنیاد بنامیم. مرور قسمتهایی از کتاب تعلیم و تربیت شهید مطهری در این جایگاه شایستهاست؛ قبل از هر چیز باید بین دو مسأله تفکیک کرد: یکى مسأله علم و تعلیم است و دوم مسأله پرورش عقل. مسأله علم همان آموزش دادن است. و متعلِّم فقط فراگیرنده است، اما در تعلیم و پرورش صحیح، کافى نیست که معلّم برخى معلومات را در مغز متعلِّم بریزد، بلکه هدف بالاتر معلّم باید پرورش عقل وى باشد؛ یعنى نیروى فکر وى را پرورش و استقلال دهد و قوه ابتکار را در او زنده کند. این تفکیک را امیرالمؤمنین (ع) نیز انجام دادهاند و در نهج البلاغه مىفرمایند: علم دو قسم است: یکى علم شنیده شده، (فرا گرفته شده از خارج)، و یکى علمى که از طبیعت انسان سرچشمه مىگیرد (ناشى از قوه ابتکار) و اگر دومى نباشد اولى هم فایدهاى ندارد؛…. چه بسا عالم هایى را مشاهده مىکنید که مغزشان جاهل است یعنى علىرغم این که خیلى اطلاعات دارند، اما اگر کمى از حدود معلوماتش خارج شوید، مىبینید با یک فرد صددرصد عوام و جاهل مواجهید8. (مطهری، 1373، صص19-20) امام صادق(ع) به نقل از امیرالمومنین میفرماید: آگاه باشید که خیر و برکتی نیست در علمی که در آن درک و فهم نباشد.(حکمتنیا، 1389، ص34)
در احادیث، جهل غالبا در مقابل عقل است نه در مقابل علم؛ در حدیث آمده: براى بى فکرى انسان کافى است که هر چه مىشنود باور و نقل کند. مسأله دیگر که نزدیک به این مطلب است و از (زمر:18) و بعضى از احادیث استنباط مىشود مسأله تجزیه و تحلیل کردن یک سخن است. و در روایات تعبیر به نقد و انتقاد شده است؛ مثلاً از حضرت مسیح (ع) روایت شده که: حق را هرچند از اهل باطل فرابگیرید ولی باطل را از اهل حق فرانگیرید و اهل نقد و نظر باشید. (ریشهری و همکاران، 1379، ج1، ص353) (مطهری، 1373، صص37-43)
یکى دیگر از توصیههای عقلپرور اسلام توصیه به مقابله با پدیدهای است که امروزه از آن به عنوان گروهاندیشی9 یاد میشود. «گروه اندیشی» یک نحوه تفکّر است که در آن، اعضای گروه تحت فشار گروهی، آن چنان توافقجو میشوند که از ارزیابیهای واقعبینانه باز میمانند و به یک راه حل، که مورد نظر گروه است، دل می بندند و آن را باور می کنند. (الوانی، 1370، صص12-13) امام هفتم(ع) در ادامهی همان حدیث به هشام میفرمایند: اگر در دست تو دانه گردویی است ولی همه مردم آن را جواهر پنداشتهاند این پندار، تو را سود نبخشد همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهری باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کرده اند در این صورت نیز این پندار، واقعیت را دگرگون نمی سازد و زیانی به تو نمی رسد. (مطهری، 1373، صص285-287)
به هر حال قدرمتیقن، همانقدر که پرداختن به بانکداری بدون ربا و امثال ذلک در نیل به اقتصاد اسلامی (به عنوان یک فناوری نرم) مهم است، به همان اندازه نیز استفاده از ظرفیتهای نهادی اسلام در دانشپایهگی اقتصاد اهمیت دارد و میتواند در دنیای واقعی ارزش آفرین باشد.
متن کامل مقاله:
http://www.nrisp.ac.ir/jstp/browse.php?a_id=607&;;sid=1&slc_lang=fa
1- بنابر تعریفِ یکی از نهادگرایان برجستهی معاصر به نام نورث، نهادها قوانین بازی در جامعهاند، یا به عبارتی سنجیدهتر قیودی هستند وضع شده از جانب نوع بشر– البته مامعتقد به قوانین الهی نیز هستیم- که تعاملات انسانی را ساختارمند میکنند. آنها محدودیتهای رسمی (قواعد، قوانین، قانون اساسی) و غیر رسمی (هنجارهای رفتاری، رسوم، دستورالعملهای رفتاریِ خودتحمیلشونده) را شامل میشوند و از خصلتِ ضمانتِ اجرا برخوردارند. (چاونس،1390، ص120)
2- مثلاً از جمله نهادهایِ رسمیِ مشوقِ دانشپایگی، استحکامِ نظامِ حقوق مالکیتِ معنوی (ثبت اختراع و…) میباشد. (ناظمان و اسلامیفر، 1389، ص14) (حکمتنیا، 1389، صص170-192)، که در این مقاله مدنظر نمیباشد
3- این نهادهای از آن جهت غیررسمی نامیده میشوند که در قوانین و به صورت رسمی مورد اشاره قرار نمیگیرند.
4- مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً
5- Data
6- Information
7- knowledge
8- لازم به ذکر است امام کاظم (ع) در حدیثى خطاب به هشامبن حکم پس از آن که وى را به تعقل و تفکر دعوت مىکند و در لزوم آن سخن مىگوید، مىفرماید: ولى به عقل تنها هم نباید اکتفا کرد؛ عقل را باید با علم توام کرد. چون عقل یک حالت غریزى و طبیعى دارد که هر کس دارد، ولى علم، عقل را تربیت و تقویت مىکند، و لذا خداوند در قرآن فرموده: و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون؛ یعنى اول باید انسان عالم باشد و مواد خام را فراهم کند و بعد با عقل خود تجزیه و تحلیل کند. (مطهری، 1373، ص283 و ص 45)
9- Groupthink