دولهها و سلطنههای دانشگاهی!
نظام القاب یا نظام اعتبار
مدت زمان مطالعه:4 دقیقه
الدولهها و السلطنهها و المکها القاب دوران قاجاری بودند. علیقلیخان هدایت که مامور کشیدن خط تلگراف تهران-زنجان بود، نخستین وزیر تلگراف ایران شد و ناصرالدینشاه به او لقب «مخبرالدوله» را اعطاء کرد (لقبی که متناسب با مخابره تلگراف اختراع کرد). در دوران قاجار که پستهای دولتی نیز به فرزندان به ارثیه میرسید، فرزندش حسینقلیخان هم وزیر تلگراف شد و مظفرالدینشاه نیز پس از مرگ پدر، لقب «مخبرالدوله» را به او اعطاء کرد.
تاریخ اعطاء القاب در ایران تاریخی کهن دارد که به سامانیان بازمیگردد؛ اما در دوران قاجار به دلیل اهمیت یافتن القاب، چنان خرید و فروش القاب متداول شد که نوعی از دلزدگی اجتماعی را به همراه داشت. به گونهای که مجدالاسلام کرمانی به اعتراض می نویسد: «از بس هر بیسر و پائی صاحبمنصب شد، دیگر شأن و شرفی برای این مناصب باقی نماند، بعد از اینکه این متاع بکلی فاسد شد و از رونق افتاد شروع بفروش القاب افتخاری کردند». دلزدگی بهقدری شدید بود که ناصرالدینشاه استفاده از القاب را در نامهنگاریها ممنوع کرد!
اما همواره القاب چنان سرمایهی نمادینی برای صاحبانش داشت، که به قول مستوفیالممالک، پس از مشروطه نیز حتی «دموکراتهای جاهطلب» نتوانستند القاب پیشین خود را کنار نهند!
چند روز مانده بود که ایران وارد قرن جدید شود، که سید ضیاء طباطبایی سردستهی کودتاچیان، در اسفند ۱۲۹۹، به حضور احمدشاه رسید. سید ضیاء در خاطراتش میگوید: وقتی به سراغش رفتم، رنگش مثل گچ بود و از من پرسید از بین القاب (مانند بنانالسطلنه، اعتمادالدوله و …) کدام را انتخاب میکنید تا فرمانش را بنویسم؟
سید ضیاء پاسخ میدهد: «بفرمایید فقط بنویسید جناب میرزا سید ضیاءالدین» و این آغازی بود بر پایان القاب در ایران. به این ترتیب چند روز بعد ایران وارد قرن نو شد، بدون آن القاب طولانی.
اما در دنیای پادشاهی اعطاء القاب پیشینهای طولانی دارد، که همچنان نیز ادامه یافته است. برای قرنها حضور در مجلس اعیان بریتانیا تنها محدود به دارندگان القاب سلطنتی بود! القابی که همچنان به عنوان اصلیترین ابزار نظام اعتباردهی در مدیریت و سیاستگذاری در جهان کارکرد دارد. همچنان القابِ دوک، کنت، بارن و … توسط ملک انگلیس در دو نوبت در سال اعطا میشود! القاب برونداد یک نظام اعتبارسنجی است، که سرمایهای نمادین را از طرف حاکمیت به شهروند اهدا میکند؛ سرمایهای که به سادگی به سایر انواع سرمایه نیز تبدیل میشود.
عنوانهایی مانند استاد و دکتر و مهندس نیز القاب دانشگاهی هستند، القابی که خروجی یک نظام اعتبارسنجی دانشی هستند. القابی که میتواند برای مالکان آنها احترام و حقوق ویژهای را فراهم آورد. از سوپرمارکت محل گرفته که خندان از آقا یا خانم دکتر استقبال میکند تا آن کارمند دولتی که محترمانه اربابرجوع دکتر و مهندساش را پذیرایی میکند.
?به این ترتیب است که القاب در حوزهی علم و فناوری نیز کارکردهای خاص خودش را دارد. القاب کمهزینهترین پاداش هر سیستم است. پاداشی که البته بیش از اندازه بزرگ است. القاب که در سادهترین سطح، نشانههایی از کارنامه و موفقیتهای افراد و به عبارت دیگر میزانِ اعتبار است؛ و بسیار فراتر از نشانه.
لقب «استاد» در دانشگاه نه تنها نشانه، بلکه تعیینکنندهی چشمانداز و هدفگذار برای تمامی افرادی است که وارد دانشگاه میشوند. تمامی نظام ارتقاء و ترفیع، در جهت ساماندهی این لقب است. به این ترتیب مدرسان دانشگاهی از ابتدا تلاشهای خودشان را در جهت دستیابی به این عنوان جهتدهی میکنند؛ درست همانگونه که القاب ارتشی برای تمامی ارتشیها!
در برخی از کشورها مانند آلمان اعطاء عنوان استاد (که بیش از ۱۳ رده دارد) تبدیل به ابزار اعتباردهی به خبرگان شده است که کارنامه بسیار چشمگیری دارند. اعطاء لقب استاد (مانند «استاد کاربردی» (Außerplanmäßiger Professor)) و استفاده از توانمندیهایشان در دانشگاه بیش از هر ابزاری پیونددهنده دانشگاه-صنعت شده است.
? گاهی خاطرات ناپسند از یک دوران مشخص منجر به کنار گذاشتن ابزارهای کارآمدی در سیاستگذاری شده است! شاید امروز هم کم نیستند مجدالاسلامهایی که به سیاق او میگویند: «حالا هر بیسوادی شده دکتر و استاد» و همین دلزدگی میشود مجوز کنار گذاردن عناوین دانشگاهی. شاید قرن بعد خداحافظی با عنوان دانشگاهی باشد، یا شاید تلاش به ساماندهی عناوین و القاب؛ کدام غلبه خواهد کرد: خاطرات بد گذشته یا پایهریزی آیندهای امیدوارانه؟