سیاستگذاری عمومی در ایران
نویسنده: ✍️مجید وحید
رشته علم سیاست از قدیمیترین و رشته سیاستگذاری عمومی از جدیدترین رشتههای دانشگاهی کشور است. این دو رشته هر دو در دانشگاههای کشورهای پیشرفته جهان، حضوری قطعی و دایمی دارند. علوم انسانی و علوم اجتماعی، به طور کلی، در خدمت جوامع امروزند تا مسائل گوناگون زندگی بشر به گونه علمی مورد توجه قرار گیرد و برای آن پاسخ علمی در نظر گرفته شود. بنیاد جوامع پیشرفته و قدرتمند بر فلسفه، سیاست، حقوق، اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و… استوار است نه بر پزشکی و مهندسی. هر اندازه این علوم در کشوری پیشرو باشند، آن کشور پرتوانتر خواهد بود.
علم سیاست و علم سیاستگذاری عمومی که بدان وابسته است، دارای اهمیتی حیاتی در یک کشور هستند. مطالعات سیاست، با عطف توجه به بنیانهای سیاسی کشور و موضوعاتی مرکزی نظیر قدرت و دولت، این امکان را فراهم میآورند که اندیشه و علم سیاست برای ایجاد سازوکاری مشروع از زندگی اجتماعی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بنیان نظم و انتظام یک جامعه، بنابراین، بر سیاست است. مطالعات سیاستگذاری عمومی، در عرصههای گوناگون اقدام دولتی، این امکان را فراهم میسازد که دولت در عمل مورد توجه قرار گیرد و فعالیتهای آن در عرصه عمومی مورد شناخت و ارزیابی قرار گیرد و نهایتا مشخص شود که آیا در زمینهای خاص اقدام دولت مناسبترین اقدام بوده است و اگر چنین نبوده علت چیست و چگونه میتوان چارهای اندیشید.
هرچه مطالعات سیاست و سیاستگذاری عمومی در یک کشور جدیتر، عمیقتر و اصیلتر باشد، چشمانداز پیشرفت در آن کشور روشنتر خواهد بود.با عطف نظر به این ملاحظه، باید گفت که علم سیاست و علم سیاستگذاری عمومی در ایران همان وضعی را ندارد که این علوم در کشورهایی نظیر ایالات متحده امریکا یا فرانسه دارند.
این علوم در کشورهای مذکور از جایگاه برجستهای برخوردارند و در نظامات دانشگاهی این کشورها امکانات فراوانی برای توسعه آن فراهم شده است و بهترین روحهای علمی به سوی آن سوق داده میشوند. نگاهی به منظومه ادبیاتی که در علم سیاست و علم سیاستگذاری عمومی فقط در این دو کشور ایجاد شده و از طریق ترجمه به ایران آمده است، نشان میدهد تا چه اندازه این دو کشور در این عرصهها تولیدکننده بودهاند. در این دو کشور مطالعات سیاست و سیاستگذاری عمومی هستند که اساسا سیاست و سیاستگذاری عمومی را جهت میدهند.
دو چیز سبب توسعه علم سیاست، علم سیاستگذاری عمومی و به طور کلی علوم انسانی و اجتماعی در یک کشور میشود. اول، توجه دولت و جامعه به بسترهای این علوم که قاعدتا دانشگاهها هستند و دوم استقلال دانشگاهها در کار علمی. دانشگاهها فضاهای پاسخ به تقاضا هستند نه محیطهای عرضهکننده پاسخهایی که شاید مورد توجه قرار گیرند. وقتی از استقلال صحبت میشود منظور دو نوع استقلال است: استقلال فکری و استقلال معیشتی. استقلال فکری بدین معناست که متخصص دانشگاهی بدون واهمه از نتایج مطالعات خود و تنها با در نظر گرفتن قواعد روش علمی، کار خود را انجام دهد و عرضه کند ولو اینکه دانستن آن در بخشهایی از جامعه یا نزد دولت تلخ باشد. استقلال معیشتی هم به این معناست که متخصص دانشگاهی با درآمد دانشگاه بتواند به نیازهای خود در زندگی پاسخ مناسب دهد. یک فرد دانشگاهی نباید دغدغه معاش داشته باشد.
نگاهی به ایران نشان میدهد که در مجموع علوم انسانی و علوم اجتماعی، با تمام اهمیتشان، نسبت به علوم پزشکی و علوم مهندسی در درجه دوم اهمیت هستند. بهترین استعدادهای کشور همچنان به سوی رشتههای مرتبط با علوم اخیر سوق داده میشوند. بر اساس آنچه در بالا آمد، میتوان در خصوص وضع علم سیاست و علم سیاستگذاری عمومی در ایران چنین گفت که این علوم تقاضامحور نیستند، بلکه عرضهمحورند. نگاهی به ادبیات گسترده ایجادشده در علم سیاست در طول دههها و علم سیاستگذاری عمومی در طول سالها نشان میدهدکه دانشگاهیان چون مورد خطاب قرار نمیگیرند سعی دارند جامعه و دولت را از طریق کارهای گوناگون مورد خطاب قرار دهند و البته چندان هم به حرف آنها گوش سپرده نمیشود. ادبیاتی که در این فضا تولید میشود یا ترجمه است یا تالیفهایی که بیشتر با جهتگیریها و دغدغههای علمی و فکری فرد دانشگاهی در ارتباطند نه با آنچه از طرف جامعه یا دولت برای مطالعه مطرح شده است. به همین سبب است که شمارگان کتابهای دانشگاهیان در ایران اندک است. در ایران خوانندگان دانشگاهیان دانشجویانند (البته نه همه آنها) و جامعه و دولت اساسا میل چندانی به خواندن آنان ندارد. چون جامعه و دولت به کار فرد دانشگاهی اهمیت چندانی نمیدهد، او خود نیز رفتهرفته بدان کمتر اهمیت میدهد و اینچنین است که به تدریج جماعتی از دانشگاهیان پدید میآیند که حضورشان در دانشگاه بیشتر به دلایل دیگر است تا کار علمی. در ایران، اکنون، شمار زیادی از دانشگاهیان به پایان کار دانشگاهی خود نزدیک میشوند و به دلیل بالا هنوز اثر قابل توجهی را خلق نکردهاند.
از طرف دیگر وضع استقلال متخصصان علم سیاست و علم سیاستگذاری عمومی در هر دو بعدی که در بالا ذکر کردیم، برجسته نیست. اینان همهچیز نمیتوانند بنویسند و هرگاه مینویسند باید ملاحظات زیادی را در نظر داشته باشند. با آنکه تنها ملاحظه متخصص دانشگاهی باید این باشد که بحثی علمی را مطرح سازد. وضعیت معیشت دانشگاهیان این رشتهها هم درخشان نیست. درآمد حاصل از استخدام دانشگاه و آنچه ماهانه دریافت میشود به هیچوجه پاسخی مناسب به نیازهای معیشتی یک دانشگاهی را فراهم نمیسازد. در اینجا، البته دولت به طور غیرمستقیم پیشنهادی را پیش رو میگذارد و آن اینکه اگر بیشتر میخواهید برای من کار کنید. اینچنین است که شمار بسیار زیادی از اعضای هیات علمی دانشگاهها در حوزههای علوم اجتماعی و علوم انسانی به خدمت دولت در آمدهاند و در بخشهای مختلف دولت به کار گماشته شدهاند. طبعا کسی که سالها از عمر خود را برای دولت کار کرده و خود کارگزار آن بوده است، در نقد آن از حدی فراتر نمیرود. رفتوآمد دانشگاهیان به دولت باعث میشود که هم کار دولت و هم کار دانشگاه به تفنن نزدیک شود. حرفه دانشگاهی با حرفه دولتی یکی نیست. پدیده چند سال در دانشگاه و چند سال در راس منصبی دولتی بودن، ابداعی ایرانی است که در آثار آن باید بسیار تامل کرد.
در چنین اوضاع و احوالی، از دانشجویان علوم انسانی و علوم اجتماعی هم نباید انتظار چندانی داشت و آنها معمولا پرانگیزه نیستند و نوشتههایی که در قالب پایاننامههای کارشناسی ارشد و رسالههای دکترا گرد میآورند چندان نمیتواند محل اعتنا واقع شود. شمار زیادی از این پایاننامهها و رسالهها را دانشجوها ننوشتهاند و شمار زیادی را هم دانشگاهیان قبل از دفاع نخواندهاند.
وضع تولید علمی دانشجویان فنی مهندسی ایران، به همین دلایل، با همسانان آنها در علوم انسانی و اجتماعی قابل مقایسه نیست و آنها در ایران نسبت به اینان بسیار جدیتر گرفته میشوند. از این رو است که هم اینان پس از فراغت از تحصیل متصدی اموری میشوند که قاعدتا باید به فارغالتحصیلان علوم اجتماعی و انسانی سپرده شوند. باید توجه داشت که یک مهندس خوب، لزوما نمیتواند و نباید یک مدیر یا سیاستمدار خوب باشد. در ایران، اما، سنتی قوی از وجود کارگزاران بر آمده از رشتههای فنی در محیطهای غیرفنی وجود دارد. رسوخی که مهندسان ایرانی در سازمانهای اجتماعی و دولتی دارند با هیچ کشور پیشرفتهای قابل مقایسه نیست. ایران کشور مهندس رییسجمهور، مهندس وزیر، مهندس رییس شرکت بزرگ دولتی، مهندس شهردار، مهندس مدیرعامل بانک و… است.
در حال حاضر مکان تامل بر علم سیاست در ایران تا اندازه زیادی به بیرون از دانشگاه انتقال یافته است و آنها که در بیرون دانشگاه چه در ایران و چه در خارج از ایران مینویسند بسیار مهمتر و اثرگذارتر مینویسند و بسیار بیشتر خوانده میشوند. اکنون در ایران کرسی بحث و تدریس در شماری موسساتِ علمی- پژوهشی دلیل بر قوت بالای علمی متخصصان شمرده میشود و برخی دانشگاهیان به همین دلیل با این موسسات در رفت و آمدند. البته اینان چندان یا به هیچوجه مورد اقبال سیاستگذاری عمومی کشور نیستند.