مدیریت دولتی و خط مشی گذاری
مدیریت دولتی رکن و پایه هر حکومتی است. مجری قانون اساسی دولت است و مدیریت دولتی خود دولت در عمل محسوب می شود. از این رو با توجه به این که بخش اعظمی از توجه به امور اداره کشور را دولت عهده دار بوده و تقریباً بخش های دیگر نیز متأثر از مدیریت دولتی هستند، ضرورت پرداختن به این حوزه احساس می شود. برای داشتن مدیریت اثربخش در خدمات دولتی در ایران یا به-عبارت دیگر اعمال مدیریتی که بتواند پاسخگوی چالش های مدیریت دولتی در ایران باشد، می بایست خط مشی ها و راهکارهایی اتخاذ شود که، متغیرها و چالش هایی چون عدم تمرکز، برون سپاری، بکارگیری تکنیک های بازار در بخش عمومی، بازسازی و نوسازی منابع انسانی، مشتری مداری، انعطاف، کوچک سازی و نتیجه محوری را در جهت حصول به بهره وری و نهایتا دستیابی به عدالت اجتماعی محقق کند. بنابراین برای تشریح هرچه بهتر و بیشتر این حوزه، خط مشی گذاری عمومی که از اساسی ترین وظایف دولت ها محسوب می شود از اهمیت زیادی برخوردار است.
باید دانست که اهمیت خط مشی گذاری عمومی در مدیریت دولتی به اندازه اهمیت تصمیم گیری در مدیریت است. خط مشی های عمومی حلقه پیوند دهنده دولت و جامعه هستند؛ آن ها سازوکارهای اعمال اراده ملی هستند که مدیریت دولتی، متولی اجرای آن هاست.
از یک سو به دلیل گستردگی اثرگذاری سیاست های این حوزه بر آحاد جامعه، انتقادات بسیاری از چگونگی و نحوه اجرای فرایند های خط مشی های عمومی وجود دارد؛ بطور کلی خط مشی گذاری عمومی در معرض حوادث متعدد و شکست های جدی بسیاری است. در دل این حوادث و شکست ها ، شرایط، مسیر ها و نتایج متناقض و نامطمئن ، مقرارات زدایی ها ، مقرارات بیش از حد ، سیاست های مفسده انگیز ، عدم برنامه ریزی، عدم پاسخگویی، نبود شفافیت ، تسلط گرو هها و افراد و سازمان های خاص و… نقش آفرین هستند. در واقع شبکه پیچیده ای از فرایند ها و حوادث مختلف، زمینه شکست خط مشی های عمومی را فراهم می آورد. با این حال اگر چه پژوهشگران در سراسر دنیا، راه حل های مختلفی را برای بررسی این مسائل ارائه نموده و تلاش های بسیاری را برای درک، شناخت و کاهش موانع خط مشی ها انجام داده اند، لکن پرداختن به چنین موضوعی در ایران تازگی داشته و نیازمند پژوهش های فراوانی در راستای شناخت موانع و تنگناهای بومی فرایندهای خط مشی های عمومی این مرز و بوم به جهت رفع هر چه تمامتر آن ها ست.
از سوی دیگر باید به امر توجه داشت که خطمشیگذاری عمومی دانشی چندرشتهای است که به ضرورت، دانشهای گوناگون از رشتههای متفاوت را به استخدام خود در میآورد. اگر از ماهیت چندرشتهای خطمشیگذاری عمومی غفلت شود، دانشپژوهان هر رشته علمی از منظر خود به یک خطمشی عمومی توجه خواهند کرد و فقدان زبان مشترک و نگاهی جامع، همگان را آزار خواهد داد و غفلت از این موضوع تساهل مدیران دولتی در بهرهگیری از مبانی علمی اداره بخش عمومی و خطمشیگذاری را افزون خواهد ساخت. علاوه بر این دانشپژوهان رشتههای گوناگون در نقد خطمشیها و مدیریت دولتی به زبانی ناقص تمسک خواهند جست و در نتیجه همکاری چندجانبه برای ارتقای سطح تصمیمگیری و خطمشیگذاری دولتی محقق نخواهد شد.
آیا برای حل مسائل مطرح شده ، راهی به جز گفتگو و گفتمان وجود دارد؟ آیا برای افزایش خودآگاهی اجتماعی نسبت به مسائل گوناگون، نیازمند زبانی مشترک و صدایی متحد در میان دانشپژوهان نیستیم؟ در این راستا تلاش برای برگزاری کنفرانس مدیریت دولتی و خطمشیگذاری عمومی، به ایجاد زبانی مشترک در میان صاحبنظران رشتههای گوناگون کمک خواهد کرد. بر این اساس، زبان مشترک دانشپژوهان به ارتقای سطح نقادی در جامعه علمی نسبت به خطمشیهای عمومی منجر خواهد شد و در نهایت، پاسخگویی دولت و شفافیت حاصل میگردد