چرا سیاستگذاری؟ تجربه هاروارد (دانشکده حکومت هاروارد کندی)
گراهام جونیور تیلت الیسون (به انگلیسی: Graham Tillett Allison, Jr) (متولد ۲۳ مارس ۱۹۴۰) دانشمند علوم سیاسی آمریکایی و استاد مدرسه دولتی جان اف. کندی در دانشگاه هاروارد است.
کتاب بازسازی سیاست خارجی: پیوند سازمانی که با همکاری پیتر سنتون نوشت و در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، تا حدودی بر سیاست خارجی دولت جیمی کارتر، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در اوایل سال ۱۹۷۷ تأثیر گذاشت. از سال ۱۹۷۰، الیسون همچنین یک تحلیلگر برجسته سیاست امنیت ملی و دفاعی ایالات متحده با علاقه خاص به موضوعات سلاحهای هسته ای و تروریسم بودهاست.
پرفسور گراهام آلیسون استاد دانشکده حکومت کندی دانشگاه هاروارد، رئیس مرکز علوم و روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و موسس رشته سیاستگذاری در این دانشگاه، سوم تیرماه سال جاری به دعوت دانشگاه صنعتی شریف به تهران آمد و درباره تجربه سیاستگذاری در هاروارد سخنرانی کرد.
خلاصه ای از مباحث مطرح شده در سخنرانی پرفسور گراهام آلیسون، استاد رشته سیاستگذاری دانشگاه هاروارد که در دانشگاه صنعتی شریف و به دعوت پژوهشکده سیاستگذاری علم وفناوری برگزار گردید.
پروفسور گراهام آلیسون، برای 12 سال, از سال 1977 تا 1989 به عنوان پایه گذار، ریاست «دانشکده حکومتداری جان اف کندی» در دانشگاه هاروارد را برعهده داشته است. کتاب آخر او در سال 2013 و تحت عنوان «لی کوآن یو: درک عمیق رئیس بزرگ از چین، ایالات متحده و جهان[1]» یکی از پرفروشترینها در ایالات متحده و جهان بوده است. همچنین کتاب اول پروفسور آلیسون در سال 1971 و تحت عنوان «جوهرۀ تصمیمگیری: توضیحی در مورد بحران موشکی کوبا[2]»، با فروش بیش از 450 هزار نسخه، بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای تمام چند قرن اخیر لقب گرفته است. وی اکنون ریاست مرکز «علوم و موضوعات بینالملل بلفر», اصلی ترین مرکز دانشکده فوق را بر عهده دارد.
هفته پیش و طی سفر پروفسور آلیسون به ایران، دانشگاه شریف به میزبانی ریاست محترم دانشگاه، در جلسه ای صمیمی و دوطرفه از ایشان پذیرایی نمود. در این جلسۀ بسیار دوستانه، ابتدا پروفسور آلیسون به ارائۀ مقدمهای کوتاه در مورد مرکز بلفر پرداخت و سپس جلسه به صورت پرسش و پاسخ میان حضار و ایشان ادامه یافت. آنچه میخوانید گزیدهای از این جلسه است.
{پروفسور آلیسون، ابتدا صحبت خود را با ارائه یک نمای کلی از دانشگاه هاروارد و مرکز بلفر آغاز میکند}
دانشگاه هاروارد، قدیمیترین دانشگاه ایالات متحده آمریکاست که تاسیس آن به سال 1636 بازمیگردد. این دانشگاه هم اکنون دارای 10 دانشکده حرفهای مهم، یعنی «دانشکده کسبوکار»، «دانشکده دندانپزشکی»، «دانشکده پزشکی»، «دانشکده سلامت عمومی»، «دانشکده طراحی و معماری»، «دانشکده الهیات»، «دانشکده مهندسی»، «دانشکده هنر و علوم»، «دانشکده قانون» و نهایتا دانشکده مورد نظر ما یعنی «دانشکده حکومتداری[3]» است. دانشکده «حکومتداری» که دانشکده جان. اف. کندی نیز نامیده میشود، دارای 7 مرکز تحقیقاتی تخصصی است که بزرگترین و باقدمتترین آنها مرکز تحقیقاتی «علوم و موضوعات بینالملل بلفر[4]» محسوب میشود.
چگونگی تاسیس مرکز بلفر، تاریخ بسیار جذابی دارد و درواقع مدیون تلاشهای «پل دوتی[5]» است. دوتی، فردی بود که برای اولین بار دپارتمان «بیوشیمی و بیولوژی مولکولی»[6] را در دانشگاه هاروارد تاسیس کرد. پس از چند سال، دوتی در ادامه فعالیتهای خود وارد حوزههای بینالملل و بهخصوص تعامل هستهای آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دوره جنگ سرد شد و همین موضوع باعث شد تا در ادامه به تاسیس مرکزی تحقیقاتی تحت عنوان «مرکز تحقیقاتی علوم و موضوعات بینالملل[7]» در سال 1973 اقدام کند. این مرکز تحقیقاتی بعدها به «مرکز تحقیقاتی علوم و موضوعات بینالملل بلفر» تغییر نام داد. علت این تلاشهای دوتی این بود که اگرچه در جنگ جهانی دوم، ارتباط خوبی بین دولت و جامعه آکادمیک شکل گرفته بود اما بعد از این جنگ و بهخصوص در جنگ ویتنام (و تحت تاثیر مخالفتهای عمومی با این جنگ) این ارتباط بین دولت و جامعه آکادمیک تضعیف شده بود و جامعه آکادمیک سعی میکرد تا دوباره به تقویت این ارتباط بپردازد. تلاشهای دوتی را باید در راستای همین موضوع دانست. او کسی بود که پرچمدار مشاورههای علم و فناوری به دولت شد و در ادامه نیز به مشاور رئیس جمهور در حوزه علم و فناوری منصوب شد. تاکید بر «موضوعات بینالملل» در «مرکز تحقیقاتی علوم و موضوعات بین الملل بلفر» از آنجا بود که تمام حوزههای علم و فناوری، بهنوعی با موضوعات بینالملل (نظیر سلاحهای هستهای، سلاحهای بیولوژیک، محیط زیست، انرژی، و رشد اقتصادی) در ارتباط بود.
{پروفسور آلیسون، سپس به چیستی و اهمیت سیاستگذاری میپردازد}
اگر از منظر تکنولوژیِ صرف به بسیاری از پارامترها نگاه کنید، در نگاه اول همه آنها پارامترهایی استاتیک به نظر میرسند. اما وقتی از منظر سیاستگذاری علم و فناوری به آنها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه آنها درواقع پارامترهایی متغیر هستند. برای مثال، اگرچه این عبارت که «با سوزاندن یک واحد انرژی، A واحد گاز گلخانهای تولید میشود» زیاد شنیده میشود اما از منظر سیاستگذاری علم و فناوری این عبارت درستی نیست و بهتر است گفته شود «با مفروض گرفتن تکنولوژی B، با سوزاندن یک واحد انرژی، A واحد گاز گلخانهای تولید میشود». درواقع اگر تکنولوژی مورد استفاده در جهان تغییر کند، آن وقت میزان گاز گلخانهای تولید شده تغییر خواهد کرد. بنابراین مشاهده میکنید که در سیاستگذاری علم و فناوری، همه پارامترها متغیر در نظر گرفته میشوند.
بهعنوان مثالی دیگر، در گذشته و برای مدت زمانی طولانی، این سوال که عملا «چقدر میتوان در ایالات متحده گاز تولید نمود» مورد تحلیل دانشمندان قرار گرفته بود و تخمینهایی در مورد آن زده شده بود. اما تمام این تخمینها با احتساب پارامترهای ثابت و بهخصوص ثبات تکنولوژی صورت میگرفت. یادم میآید که یکی از مهمترین این مطالعات (که توسط وزارت انرژی آمریکا نیز حمایت مالی شده بود) اینگونه نتیجه گیری کرده بود که هیچ راهی که بتوان عرضه گاز در آمریکا را افزایش داد وجود ندارد. اما چند سال بعد از همین مطالعه، یک کارآفرین تگزاسی، به یک تکنولوژی جدید دست یافت که این تکنولوژی میتوانست از مخازنی که تا قبل از آن فکر نمیکردیم بشود چیزی از آنها برداشت نمود، گاز استخراج کند. با بکارگیری این تکنولوژی مهم، آمریکا توانست به کشور صادرکنندۀ گاز تبدیل شود. پس مشاهده میکنید که با تغییر یک پارامتر مهم، بکلی قواعد بازی تغییر کرد. به این ترتیب، سیاستگذاری علم و تکنولوژی به دنبال همین تغییر دادن قواعد بازی است.
در سیاستگذاری علم و تکنولوژی، هر اقدام دولت میتواند هر یک از این پارامترها را سرعت بخشد و یا کُند کنَد. برای مثال و در ادامۀ همان مثال استخراج گاز، تکنولوژی جدیدی که آن کارآفرین تگزاسی ارائه داده بود، چندان هم برای محیط زیست بیخطر نبود. اگر شما از طریق گوگل ارث به ایالت داکوتای شمالی نگاه کنید، کل منطقه را به صورت زمینی سوراخ سوراخ شده خواهید دید. بهخاطر همین آسیبهای زیست محیطی، بعضی از ایالات در آمریکا، استفاده از این تکنولوژی را ممنوع کردهاند که به معنای کاهش تولید گاز آمریکاست. پس مشاهده میکنید که هر اقدام دولت، میتواند هر یک از این پارامترها را سرعت بخشد و یا کُند کنَد.
{پروفسور آلیسون، سپس به توضیح ماموریتهای اصلی و حوزههای تحقیقاتی اصلی مرکز تحقیقاتی بلفر میپردازد}
مرکز تحقیقاتی بلفر، دو ماموریت اصلی را برای خود تعریف کرده است:
1. پیشبرد دانش در حوزۀ «حل مسائل پیش روی دولت» و
2. آمادهسازی نسل بعدی رهبران برای تعامل بهتر با مسائل پیش رو.
در مورد ماموریت دوم باید بگویم که برای مثال، تعداد قابل توجهی از فرمانداران کشور، تحصیلکردۀ مرکز ما هستند و یا روسای جمهور مکزیک، مغولستان، بان کی مون، و بسیاری از شخصیتهای سیاسی دیگر در مرکز ما تحصیل کردهاند. همچنین ما در دورههای یک هفته تا یک ترمی، از نمایندگان مجلس دعوت میکنیم تا در کلاسهایمان حضور پیدا کنند.
همچنین مرکز بلفر هم اکنون در چهار حوزۀ اصلی زیر مشغول به تحقیق، آموزش و فعالیت است:
- حوزۀ امنیت بینالملل: مطالعه بر روی عواملی که منافع ملی ایالات متحده و همچنین امنیت بینالملل را تهدید میکنند.
- حوزۀ سیاستگذاری علم و تکنولوژی و سیاستگذاری دولتی: مطالعه بر روی روشهایی که سیاستهای دولت ممکن است بر روی علم و تکنولوژی و حوزههای امنیت، انرژی، توسعه پایدار، و رقابتپذیری اقتصادی تاثیرگذار باشد.
- حوزۀ محیط زیست و منابع طبیعی: مطالعه بر روی مسائل مربوط به محیط زیست و کاهش منابع طبیعی
- حوزۀ دیپلماسی و سیاست در حوزه بین الملل: مطالعه بر روی آیندۀ دیپلماسی و جلوگیری از بروز تنش در مناطق مختلف جهان
همچنین در حوزۀ تحقیقاتی اول، مرکز بلفر به تازگی برنامۀ جدیدی را نیز در مورد مسائل مربوط به ایران آغاز نموده است که در سایت مرکز بلفر، قسمت ویژهای نیز به همین برنامه اختصاص یافته است.
سوال یکی از حضار: دانشگاه صنعتی شریف چند سالی است که تلاش میکند با حمایتهای رئیس دانشگاه یعنی دکتر روستا آزاد (که او نیز دارای یک مدرک مهندسی است) وارد حوزههای سیاستگذاری شود که ماحصل این تلاشها نیز تاسیس پژوهشکده سیاستگذاری علم، فناوری و صنعت شریف بوده است. اما از همان آغاز، تردیدات زیادی درون دانشگاه وجود داشته است که آیا ضرورتی دارد که یک دانشگاه فنی وارد حوزههایی نظیر سیاستگذاری شود. درواقع برخی به شدت با این کار مخالفند و برخی هم موافق. نظر شما چیست؟
پاسخ پروفسور: سوزان هاکفیلد[8]، رئیس قبلی MIT به تازگی بهعنوان استاد مدعو به مرکز ما آمده است. او نیز همواره یک سوال مهم در ذهن خود داشته است که چگونه میتوان دانشگاه فنی MIT را به حوزههای سیاستگذاری وارد نمود. به نظرم تجربۀ سوزان میتواند به شما کمک زیادی کند. او فکر میکند که درون دانشگاه MIT نیز باید چیزی شبیه مرکز بلفر وجود داشته باشد چراکه در MIT نیز تعداد زیادی از دانشمندان دائما از خود میپرسند چرا در واشنگتن آنقدر کارهای ناشیانه و گاه احمقانه انجام میشود و این دانشمندان نیز در تلاشند تا راه حلهای خود را به دست دولتمردان برسانند. فضای شما در شریف خیلی به MIT نزدیک است تا هاروارد. اما بههر حال ما نیز در هاروارد تجربه مشابهی را در تاسیس این گونه مراکز و دانشگاهها داشتهایم. برای مثال، در آمریکا فرهنگی هست که هر چیزی قدیمیتر باشد مورد اعتمادتر است و برای همین در هاروارد نیز هنگام تاسیس دانشکده کسبوکار[9] تردیدات زیادی وجود داشت. درواقع در مورد دانشکدههایی نظیر دانشکده کسب و کار و یا جان اف کندی همواره این سوال مطرح میشود که نقش این دانشکدهها دقیقا چیست؟ آیا بیل گیتس و یا زاکربرگ که عملکرد خیلی خوبی داشتهاند به دانشکده کسب و کار رفته بودند؟ آیا به غیر از این است که دولت بدون وجود دانشکدههای سیاستگذاری هم به فعالیت خود ادامه میدهد؟ در پاسخ باید بگویم که در همین شرکتهای گیتس و یا زاکربرگ، وقتی تحصیلکردههای دانشکدههای کسب و کار وارد شدند، عملکرد این شرکتها بهبود قابل توجهی پیدا کرد. و یا در بحران اقتصادی اخیر میتوانیم مشاهده کنیم که بخاطر ورود تحصیلکردههای دانشگاهها، عملکرد بانکهای مرکزی، قبل و بعد از بحران بسیار متفاوت است و درواقع نوعی یادگیری رخ داده است. پس سوال اصلی این میشود که اگرچه دولت بدون وجود دانشکدههای سیاستگذاری نیز به مسیر خود ادامه میدهد اما آیا نمیتوان عملکرد آن را بهبود و یادگیری آن را سرعت بخشید؟
البته رسیدن به این نوع یادگیریها بسیار پیچیده است چراکه مسائل انسانی را بهسختی میتوان مدل نمود. جالب است که امروز یک دانش آموز فیزیک، بسیار بیشتر از دانشمندی مانند ارسطو (که بیش از چهار عنصر اصلی آب و خاک و آتش و هوا را نمیدانست) میداند و میفهمد، اما امروز هرگز نمیتوانیم ادعا کنیم که برجستهترین دانشمند حوزه فلسفه یا سیاست بیشتر از ارسطو میداند و چه بسا حتی کمتر هم بداند. در یک جمله، انسانها مولکول نیستند که بتوان آنها را پیشبینی و مدل کرد.
سوال یکی دیگر از حضار: رابطه مرکز بلفر با دولت چگونه است و بهطور کلی پروژههای تحقیقاتی شما چگونه تعریف میشوند؟
پاسخ پروفسور: واقعیت این است که ترافیک بالایی از افراد بین مرکز بلفر و دولت در رفت و آمدند و آنها که به دولت میروند همچنان بطور غیررسمی ارتباط خود را با ما حفظ میکنند و با ما به بحث و تبادل نظر میپردازند و یا از ما مشورت میگیرند. برای مثال، الآن یکی از اعضای هیئت علمی باسابقۀ ما مشاور اوباما محسوب میشود. بنابراین، دائما یک سری از افراد ما در دولت پست میگیرند و یک سری از آنها نیز برای دریافت مشورت پیش ما میآیند. خوب از دل این رفت و برگشتها و شبکههای ارتباطی، یک سری پروژههای اسپانسر شده هم تعریف میشود.
البته باید بگویم که ما در دانشگاه، کار محرمانه و طبقهبندی شده انجام نمیدهیم اما خود افراد میتوانند بهصورت شخصی کار طبقهبندی شده و محرمانه انجام دهند. برای مثال چند موسسه تحقیقاتی دولتی در کنار هاروارد و MIT وجود دارد که افراد میتوانند به آنجا بروند و کار طبقهبندی شده و محرمانه انجام دهند.
سوال یکی دیگر از حضار: بطور کلی آیا تحقیقات انجام شده در مرکز شما، تاثیر لازم را بر روی دولت برجای گذاشته است؟ آیا دولت از نتایج تحقیقات شما استفاده میکند؟
پاسخ پروفسور: البته واقعیت این است که ارزیابی نتیجه کارهای ما نمیتواند چندان علمی باشد و من فقط میتوانم قضاوت شخصی خودم را بگویم چراکه ضرب المثلی هست که میگوید: پیروزی، هزار پدر و مادر دارد ولی شکست یتیم است؛ همواره پس از هر موفقیت، همه دستانشان را بالا میبرند و موفقیت را نتیجه کار خود میدانند و میگویند: “میدانی! آره خوب من بودم که …!”
در مورد یکی از بزرگترین موفقیتهای مرکز بلفر باید به پروژه خلع سلاح هستهای کشورهای تازه استقلال یافتۀ اتحاد جماهیر شوروی اشاره کنم. ما از همان جنگ سرد میدانستیم که آیندۀ هستهای، آیندهای بسیار خطرناک است. ما همیشه از خود میپرسیدیم که این آرسنال هستهای، درصورت ادامهدار شدن، منجر به چه اتفاقاتی خواهد شد. از همین رو به مطالعه بر روی این موضوع پرداختیم. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و با توجه به اینکه کلاهکها و سلاحهای هستهای زیادی در کشورهای بلوک شرق نظیر اوکراین، قزاقستان، و بلاروس باقی مانده بود، مطالعات ما به این موضوع معطوف شد که آمریکا و روسیه چگونه باید در مورد سلاحهای هستهای به توافق دست یابند. در سال 1993 و پس از اینکه کلینتون به ریاست جمهوری رسید و پس از اینکه یکی از افراد ما مشاور او شد، ما با برنامه خود که نتایج مطالعات قبلیمان بود وارد میدان شدیم. ما موفق شدیم با برنامهای که ارائه دادیم بیش از 12000 سلاح هستهای تاکتیکی را به روسیه بازگردانیم و بیش از 4000 کلاهک هستهای را که به سمت ایالات متحده نشانه رفته شده بود را با یک ایدۀ علمی از وضعیت تهدید خارج کنیم. راه حل ما این بود که اورانیوم موجود در این کلاهکها به اورانیوم درصد پایینتری تبدیل شده و برای تولید الکتریسیته بهکار رود. جالب است بدانید در آن سالها، حدود 25 درصد از الکتریسیتۀ هستهای ایالات متحده از همان سوختها حاصل شد: این مثال، یک نمونه ایدهآل برای درک این موضوع است که چگونه میشود یک ایدۀ کاملا علمی را به یک ایدۀ سیاستگذاری تبدیل کرد.
اما بزرگترین شکستمان را هم پدیدۀ گرم شدن زمین و انتشار گازهای گلخانهای میدانم. آمار نشان میدهند که در 25 سال اخیر، روند افزایش انتشار گازهای گلخانهای تقریبا شیب ثابتی را پشت سر گذاشته است. ما در سطح کل کشورهای جهان، با یک مسئله مشترک و پیچیده روبرو هستیم. درواقع حتی اگر کشورهایی نظیر ژاپن و آمریکا هم قبول کنند که سطح تولید گازهای گلخانهای خود را کاهش دهند، در مورد کشورهای در حال رشد نظیر چین چه باید کنیم؟ چین کشوری است که به سرعت در حال رشد است و نمیتواند به مردمش بگوید که انرژی کمتری تولید کنند. در حال حاضر باید بگویم که راه حلی که به دنبال آن هستیم، وقوع یک تغییر تکنولوژی بزرگ در کشورهاست.
سوال یکی دیگر از حضار: با مروری بر بخش ایران در سایت مرکز بلفر، اینگونه برداشت میشود که نگاه این مرکز به ایران بهنوعی یک نگاه اپوزیسیون است. آیا درست است؟
پاسخ پروفسور: البته حقیقت این است که مردم در آمریکا از همان دریچۀ آمریکایی به مسائل نگاه میکنند اما در همین مرکز بلفر هم نیمی از افراد از خارج از آمریکا هستند و ما هم دائما سعی میکنیم تا بحثهایمان، فارغ از تعصب، بحثهایی علمی و مبتنی بر دادههای واقعی باشد.
سوال یکی دیگر از حضار: با توجه به دو حزبی بودن ایالات متحده و تغییرات دولتها در این کشور، شما چگونه ارتباط خود با دولتها را حفظ میکنید؟
پاسخ پروفسور: راستش را بخواهید این موضوع همواره یکی از نگرانیهای ما نیز بوده است. نام هاروارد، به نوعی با دموکراتها پیوند خورده است؛ از ایالت ماساچوست که همواره به دموکراتها گرایش داشته بگیرید تا اسم خود دانشکده ما یعنی جان اف کندی (رئیس جمهور دموکرات اسبق ایالات متحده). البته من خیلی تلاش کردهام تا این تصویر دموکرات از مرکز بلفر را کاهش دهم و مرکز را بهعنوان یک مرکز تحقیقاتی دوحزبی نشان دهم. برای مثال، تلاش کردهام تا تعداد قابل توجهی از جمهوریخواهان فعال و تاثیرگذار را برای تحصیل و یا آشنا شدن بیشتر با مرکز به داخل مرکز بیاورم و یا برخی اعضای هیئت علمی ما حتی در دوره بوش نیز در سمتهای دولتی مشغول بهکار بودهاند. اما متاسفانه، دیگر بخشهای دانشگاه هاروارد چنین تلاشی را از خود نشان ندادهاند.
منبع : http://ippra.com
[1] Lee Kuan Yew: The Grand Master’s Insights on China, the United States and the World
[2] Essence of Decision: Explaining the Cuban Missile Crisis
[3] School of Government
[4] Belfer Center for Science and International Affairs
[5] Paul Doty
[6] Department of Biochemistry and Molecular Biology
[7] Center for Science and International Affairs
[8] Susan Hockfield
[9] Business School